مادر طبیعت سلام

ساخت وبلاگ

خانوم لباس سفیده تو بهارت وقتی وارد باغ میشه تا قدم بزنه یا رو چمنا دراز بکشه و به آسمون لاجوردی با ابرایِ پنبه ایش نگاه کنه منو یادِ یکی از نوشته هام میندازه:

 

صدا،تصویر،حرکت...

 

صدا،داره از دور میاد.آوازه زنونه ای که در آغاز بهار،تو قلب دشتِ انتظار،گلهارو میکنه بیدار.صدا میشه یه گردباد،میفته تو دلش یه اتفاق.سکوت تو دشت میشینه،فقط هوهویِ باده که میپیچه.خانومی با لباس سفید،ابریشمی با سینه ریزِ برفی، بلند و دامن کشون رسید به دشت جنون.با موهای فِرفِریش،طرح اندامش قِروقَمیش.بدون کفش،سایز پاشَــم سی و هشت.بی آرایش پنجه ی ماه،اطلس چشماش مروارید سیاه.رنگِ موهاش خُرمایی و پوستِ تَنِش گندمی!

 

نور،نوری از دور داره میاد.از پشتِ دشت،از پشتِ جنگل،از پشتِ کوه ها،از پشتِ آسمون حتی از پشتِ خورشید.نوره گرمه دلپذیر رو اون لباسِ سفید،جا میندازه برای خوابِ پیله های کوچیک.بادی که میوزه از موجِ دریاهایِ دور،تکون میده موهای فِرفِریشو.باز میکنه غنچه های بَستَرو،میچرخونه بویِ عطر گلارو.نوره تو چشماش هاله ی آتیشه انگار که دشت گُر گرفته میسوزه.نوری که با انگشتش هم مسیره سبز میکنه هرچی که تو زمینه!

 

حرکت،وقت رفتن رسیده.ببین لباش هنوز میخنده،وِردی زیرِ لب میخونه.میگذره آوازه اون،از جنگلو دشتِ گل،دریا و ساحلِ قو از کوه و قلّه ی نور تا برسه به آسمون.میخندونه ابرارو،میبارونه بارونو.رنگین کمونه هفت رنگ،دروازه ی زمینه به سرزمین آرزو.میره اما هنوزم میشه شنید صداشو،وقتی که از طبیعت دل بدی به حقیقت.اون مادر زمینه،بی عذرو بی بهونه،قصه برات میخونه!

 

صدایی که هرگز قطع نمیشه.نوری که هرگز خاموش نمیشه،حرکتی که هرگز تمومی نداره ومن فهمیدم معنی هرگزو...

لند لند......
ما را در سایت لند لند... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : clondlondc بازدید : 121 تاريخ : يکشنبه 7 ارديبهشت 1399 ساعت: 4:08