تکه پاره های از چند هزیان و خمیازه

ساخت وبلاگ

جلوی در خونه ایم، بابا بخاطرتنبلیام منو انداخته زندان اما از چاه فاضلاب فرار میکنمو از چاه وسط کوچه بیرون میام . تغییر قیافه دادمو شبیه باغبون سرکوچمون شدم . تو کوچه نشستمو دارم کلاغیو که تغییر چهره داده میبینم . کلاغی که شبیه کلاغای دیگه نیست و حتی پروازم نمیکنه . موقع رفتن بابام از پشت میادو میگه : عزیزم اونجا کلی آشغال ریخته اونارم لطفن جم و جور کن . میرم و بیل میزنم، انقدر ناشیانه اینکارو انجام میدم که میفهمه منم . لند لند......
ما را در سایت لند لند... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : clondlondc بازدید : 13 تاريخ : سه شنبه 11 ارديبهشت 1403 ساعت: 19:28