لند لند...

ساخت وبلاگ
من اینجام...معلق در فضا، در کهکشان بی انتهای بی راه و تو در تویی که نمیشود گفت چه رنگیست!مختصات جغرافیاییم را سالهاست از دست داده ام، بی نقشه به راهم ادامه میدهم.من گنجم را یافتم و بعد آن همه را به طبیعت بازگرداندنم.حالا خودمم و تنها چند عکس یاددگاری، چند فیلم کوتاه خانوادگی و یک تکه سنگ که در آن جلبکی همچنان نفس می کشد.درون حباب تک نفره ی خودم تمام ناتمام قصه های چند زندگی که گذرانده ام را مرور میکنم.در تمام این داستانها در نهایت زمانیکه به همه چیز میرسم آنها را رها میکنم و به سمت دیگری میروم.فهمیده ام که میل باطنیم به نخواستن است.شاید به همین دلیل است که همیشه در پائیز به دنیا آمده ام.رفتن و کنده شدن را در هر لحظه تمرین میکنم و بهترین اجرایم زمانیست که در طوفان زندگی تمام زندگیم را ریخته ام و رفته ام.اینکه هنوز مانده ام و این چرندیات را مینویسم و میخوانم شاید تنها به این دلیل است که قرار نیست دیگر تکرار هزار و یک باره ای در این زندگی داشته باشم.سر خوش از شادیه کودک درونم رها در ساحل ها قدم میزنم و با صدای موج و دریا، بندری میرقصم و خودم را به ریتم رقص شانه و سینه هایم سپرده ام.باور دارم که همین فرکانس های با ولتاژ بالاست کخ میماند و میتواند جهان را زیبا کند.از میان زیبایی این زندگی عبور کردن با تصاویر دلخراشی که تابلوهای راهنمای این سفر است قطعن کار ساده ای نیست اما شرافتمندانه است که چشم در برابر چشم روبرویشان ایستاد و ماچ گنده ای از قلب فداکار و عزیزشان برذاشت.به کجا چنین آرام و با صبر؟کی و کجا ببینمت؟دستهای تو رو میشناسم، وقتی از سیاه چاله ی بگایی عبور کنم، دستتو میگیرم!این آخرین مرحله از سیزدهمین تناسخیه که دارم....بعدش بهت تلگراف میزنم و بهت میگم خط ساعت گرینویچو که ب لند لند......ادامه مطلب
ما را در سایت لند لند... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : clondlondc بازدید : 12 تاريخ : دوشنبه 20 فروردين 1403 ساعت: 19:16

ایرانی دوباره درودامروز با موضوع مهم و حیاتی و سیاسی و فرهنگیه آب خدمت رسیدم!جانم؟یبار دیگه بفرمائید!روز نیست؟شبه!حالا چه فرقی داره؟فضولی؟دیونه ای؟چیزی؟خر؟با کی؟گازگازیت میکنما عن آقا!موضوع به این مهمیو ول کردی چسبیدی به روز یا شب بودن؟جنگ بشه سر آب تو میری از سر چشمه آب بیاری؟اصلن شبه!به تو چه؟دوس دارم بگم روزه؟کِیک میخوری؟کِکِ چطور؟کیو دوس داری؟کیوی دوس داری؟صداتو بیار پائین!دختر مردم هر روز هر شب با کوزه نشسته لب چشمه که تو فکر نون باشی حالا توی قدرنشناس فکر کمپوزه ای؟ اون بدبخت کوزه گر داره از کوزه شکسته آب میخوره تو فکر کوزه ای؟مسئله آبه برادر من، درد ما آبه!درد مشترک ما آبه، فریاد آبه، هندونه آبه!کاهو آبه، از قدیم گفتن مایه ی حیات آبه! با این هواشناسیتون، امروز نبارید فردا میباره!فردا نبارید خب پس فردا که میباره! نمیفهمی نمیباره؟چرا نمیباره؟حالیت میکنم!آب که نرسید بهت میفهمی شوخی نیست خیلیم جدیه!اصلن به منه با آبه رو میاد باتوی بی آبه رو دهن به دهان بزارم؟اه اه با اون دندونات!خونتون آب قعط بوده مسواک نزدی؟بی شخصیت!شخصی؟لباس شخصی؟ مخبری؟ مخبَری؟ معامل اول؟ چه خبر؟راستی برای مشکل آب اورومیه دستت درد نکرد؟ جالبه الان مشکل دیگه فقط آب نیست، آلودگی هوایی هم بهش اضافه شده!!!میگن آهک و آلمینیوم داره، برای گَلوت خوب نیست!برای کجا خوبه؟آها برای اونجا خاصیت درمانی داره؟عجیب این خاک چقد نعمته...پس واسه این خشک شد؟خودش؟گفت خُشک خُشک!اذیت نشه...راستی شنیدم اصفهان آب اومده قیامت، قایق تفریحیه سخت مشغول تفریحن، ماهیا انقد دلبری کردن خستن،همش دارن به مسافرا فحش میدن گونی گونی گونی...شنیدم سی وسه تا لنج پُل به پُل سی و سه پُل زدن؟پرورش ماهی، سَندی، آقای خرچنگ، اخپاتوس، باب افسنجی و پاتر لند لند......ادامه مطلب
ما را در سایت لند لند... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : clondlondc بازدید : 28 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1402 ساعت: 19:13

1-سیزده درجه ی ماشین2-سیزده پلاک ماشین روبرویی3-سیزده شماره کارت مرینوس4-سیزده شماره کارت قهوه ی امریکنو5-سیزده شماره سایز کفش بچه6-سیزده سال تولد صفر قهرمانیان7-سیزده تبریک عابر بانک8-سیزده نفری که به دیدنشان رفتم9-سیزده موز 75 هزارتومن10-سیزده تماس و پیام11-سیزده سیخ جیگر برای سه نفر12-سیزده رنگ13-سمفونی رقم سیزده:سیزده ایز لودینگ...یاد آوری تقویم و قرارها147852369شما با موفقیت وارد مرحله ی بعدی میشوید.در این مرحله شما سیزده ساعت زمان برای پیدا کردن سیزده نِماد دارید:1-صدف نِماد دریا2-انار نماد رازداری3-انگشتر نماد اتصال4-سایه نماد حقیقت5-جغد نماد آگاهی6-چرخ نماد حرکت7-نان نشان برکت8-پر نماد پرواز9-سیب نماد سلامتی10-مار نماد شیطان11-ماه نماد عشق12-چشم نماد بینایی13-از سیزده سالگی تا سی سالگیسیزده ایز لودینگ...بازی ادامه داره...تولدت مبارک خره :)))))))))))))))شما با موفقیت وارد مرحله ی بعدی میشوید.در این مرحله شما سیزده غمی که باعث میشن دندونا بریزنو نام میبرید:1-درد غم نان2-درد غم خواب3-درد غم شکلات4-درد غم جادو5-دردغم بدن6-درد غم بی دردی7-درد غم هنر8-درد غم عشق9-درد غم داستان10-درد غم ماهیانه11-درد غم مشترک12-درد غم سنگین13-دردغمنامهسیزده ایز لودینگ "تاریخارو به میلادی برگردون" لند لند......ادامه مطلب
ما را در سایت لند لند... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : clondlondc بازدید : 27 تاريخ : شنبه 9 دی 1402 ساعت: 12:35

بعد از کوهنوردی وقتی به خونه اومدم داداشم زنگ زد و گفت میام دنبالت بریم زمین ببینیم.لباسامو عوض کردمو امین رسید.سوار ماشین شدیم و در حین حرکت امین مدام از مضرات گُل میگفت، از اینکه میبینه چند وقتیه حالم گرفتست و تو خودمم ناراحت و دلشکسته بود.همینطور که میرفتیم به کوچه ای رسیدیم که بن بَست بود و روی دیوار آخر کوچه بزرگ نوشته بودن خانه سپید.ماشینو نگه داشت و نگام کرد، در حالیکه یه قطره اشک از گوشه ی چشمش رو گونه هاش میریخت میگفت به نظرم بهترین راه درمانت اینه که چند وقتی اینجا باشی.با خودم فکر میکردم که من مشکلی ندارم، اتفاقا خیلیم حالم خوبه و دارم به چیزایی که میخوام نزدیک میشم اما فکرای من به درد داداش و خانوادم نمیخورد.امین پرسید: چیکار میکنی؟میای یا بریم؟نفس عمیقی کشیدم، به صورت امین نگاه کردم و گفتم: شما هنوزم نمیفهمید من به چه چیزی نیاز دارم ولی باهات میام.وارد خانه سپید شدیم.خانه ی سپید همانند اسمش سپید رنگ و زیباست.معماری خانه به گونه ایست که انگار برای ضیافت و مهمانی ساخته شده.خانه ای سوبلکس در وسط باغی که با درختان پیر و قدیمی احاطه شده-داستان پشت پرده ی این خانه رازیست که در آینده آنرا میابم-.از میان فَنس ها و میله ها به ساختمان کوچک پذیرش که در کنار ساختمان سپید است وارد میشویم.مامور حراست از صندلیش بلند میشود و سلام میدهد.برادرم بعد از سلام و احوال پرسی به سراغ اصل مطلب میرود: اومدم بیمارمو بستری کنم.با خودم فکر میکنم، جدی جدی بیمارم؟بیماریم چیه؟کی میتونه تشخیص بده بیماریم چیه؟به اولین باری که گُل کشیدم فکر میکنم، سال چهارم کارشناسیم در دانشکده مدیریت.بعد تموم شدن رابطم با نگار.نشسته بودم روی نیمکت زرد رنگی که کلی باهاش خاطره دارم.نیمکتی که تمام سنگینیه جسم و روانم لند لند......ادامه مطلب
ما را در سایت لند لند... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : clondlondc بازدید : 32 تاريخ : شنبه 9 دی 1402 ساعت: 12:35

خب چنتا سیزده پیدا کردم امروز؟سیزده تا؟سیزده تا سیزده پیدا کن تا بتونی از دایره ی سیزده خارج بشی.سیزده ساعت وقت داری تا با ارائه ی سیزده تا سیزده به بازی راه خودتو به سمت مرحله ی بعد باز کنی!1-سیزده درجه ی ماشین2-سیزده پلاک ماشین روبرویی3-سیزده شماره کارت مرینوس4-سیزده شماره کارت قهوه ی امریکنو5-سیزده شماره سایز کفش بچه6-سیزده سال تولد صفر قهرمانیان7-سیزده تبریک عابر بانک8-سیزده نفری که به دیدنشان رفتم9-سیزده موز 75 هزارتومن10-سیزده تماس و پیام11-سیزده سیخ جیگر برای سه نفر12-سیزده رنگ13-سمفونی رقم سیزده:سیزده ایز لودینگ...یاد آوری تقویم و قرارها147852369شما با موفقیت وارد مرحله ی بعدی میشوید.در این مرحله شما سیزده ساعت زمان برای پیدا کردن سیزده نِماد دارید:1-صدف نِماد دریا2-انار نماد رازداری3-انگشتر نماد اتصال4-سایه نماد حقیقت5-جغد نماد آگاهی6-چرخ نماد حرکت7-نان نشان برکت8-پر نماد پرواز9-سیب نماد سلامتی10-مار نماد شیطان11-ماه نماد عشق12-چشم نماد بینایی13-از سیزده سالگی تا سی سالگیسیزده ایز لودینگ...بازی ادامه داره...تولدت مبارک خره :)))))))))))))))شما با موفقیت وارد مرحله ی بعدی میشوید.در این مرحله شما سیزده غمی که باعث میشن دندونا بریزنو نام میبرید:1-درد غم نان2-درد غم خواب3-درد غم شکلات4-درد غم جادو5-دردغم بدن6-درد غم بی دردی7-درد غم هنر8-درد غم عشق9-درد غم داستان10-درد غم ماهیانه11-درد غم مشترک12-درد غم سنگین13-دردغمنامهسیزده ایز لودینگ "تاریخارو به میلادی برگردون" لند لند......ادامه مطلب
ما را در سایت لند لند... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : clondlondc بازدید : 64 تاريخ : پنجشنبه 18 آبان 1402 ساعت: 15:29

شروع آفرینش از ابتدای یک منبع..در ارتباط با خود و ایجاد یک مخزن..ساخت و سازمان سومی در منطق مرجع..در چهار سوی نگاه و فرا دید بشر..در پنجمین جام جمِ جمع جبر جامع جانانه جمْدر ۶ششمین شمع شب شاد شهرزاد و شهریاردر هفتمین هفت نهان راز سر گشوده به جهاندر بینهایت غایتو در منتها الیه تمام الیهدرو کوبه هر زمان دربها بکوبه بکوبه بکوبهدر و دروازه که بازه در و پنجره یه راههدیگه همه و همه همش مراده یا که از روی تو ماهه!تولدت مبارکهخواستم بیام دم خونتون چرخیدمو رسیدم در خونه ی آخرمون!اینجا آرامگاه باصفا گلستان ظهیر الدوله...به یاد همه کسایی که رفتنو چقد جاشون بینمون خالیه...نگار بیست و هفتتم به سلامتی تموم شد، بیست و هشتتم به سلامتی و خوشی عزیزم :)برچسب‌ها: نگار, ماهتیرباران, تولدت, مبارکاست لند لند......ادامه مطلب
ما را در سایت لند لند... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : clondlondc بازدید : 44 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 14:54

وقتی بهار به آخرین روز خودش میرسه و خرداد با تمام قشنگیاش میزاره و میره، به محض اینکه اولین ثانیه های تابستون شروع میشه، دلم مثل بچگیا شروع میکنه به محکم کوبیدن.قدرت تپش دلم اونقدر بالاست که بلندم میکنه و اینور و اونور میبرتم .انگار وقت برای شادی کردن، برای خوابیدنای زیاد و برای بازی کردن خیلی کم هستش.با اینکه دیگه مثل بچگیا و قدیما نیست، اما با اومدن تابستون دلم وادارم میکنه توپمو بردارمو برم تو کوچه دنبال همبازیام.دلم وادارم میکنه یخمکای پرتغالی رو از مغازه ها خالی کنم، از وسط نصفشون کنم و دوتاشو باهم بخورم.دلم وادارام میکنه زیر تمام سایه های درختا، تو چمنا لش کنم و آواز بخونم.دلم وادارم میکنه اونقدر آب بازی کنم و خیس بشم که سرما بخورم.دلم وادارم میکنه شبا برم بالا پشت بوم و داخل پشه بند دراز بکشم، از اونجا ستاره هارو بشمارم و محو تماشای ماه بشم بعد شعر بنویسم و با لالایی جیرجیرکا بخوابم.دلم وادارم میکنه جلوی کولر بشینم و درحالیکه شربت خاکشیر آبلیمویی به همراه چنتا گیلاس و توت فرنگی میخورم، تلوزیون تماشا کنم.دلم یخ در بهشتایی رو میخواد که از شدت یخ بودنش، برای چند دقیقه مغزم درد بگیره.دلم آب-دوغ خیارای مامان جونو میخواد، با تیکه های یخ، گردو، کشمش، خیار و سبزی تازه.دلم شمالو میخواد وقتی موقع غروبِ که هوا از شدت گرما افتاده اما هنوز شرجیه و یه باد خُنکی از دریا به سمت ساحل میاد، لباس هاوائیمو با شلوارکش بپوشم، دگمه های لباسو باز کنم و از بادی که توش میفته لذت ببرم بعد برم مغازه ی روبروی دریا، لیموناد شیشه ای بگیرم با یه نخ سیگار شُترنشان آبی، در حالیکه خورشید غروب میکنه، عینک دودیمو برمیدارم، لباسامو میکنم و رو شنای داغ ساحل میندازم و میرم تو دریا.سرمو تو آب میکنم وقتی بیرون لند لند......ادامه مطلب
ما را در سایت لند لند... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : clondlondc بازدید : 110 تاريخ : سه شنبه 12 مهر 1401 ساعت: 11:01

برخی از حقوق متن‌های نوشته‌شده در این وبلاگ برای نویسنده محفوظ‌ند.
قالب این وبلاگ نیز توسط سایکو تهیه شده و حقوق مربوط به آن هم محفوظ است.

لند لند......
ما را در سایت لند لند... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : clondlondc بازدید : 225 تاريخ : سه شنبه 12 مهر 1401 ساعت: 11:01

جووون ایرانی سلامآمارا نشون داده نود و نه درصد مشکلات جهان تو دستشویی بررسی و حل و فصل شدهزمانیکه تو زندگیتون دچار افسردگی و بی حوصلگی شدید، زور الکی رویِ کتابا نزنید، بیخودی چشمتونو خسته نکنید، فیلمای انگیزشی نبینید خودتونو با چَت و چِت کردن خسته نکنید، مدیتیشن چاکراه روده بازکنو انجام بدید، سریع یه قرص اسهال بخورید، پا شید و خودتون سرگرم کنید تا قرص زودتر جذب بشه، به هرچی که دورو ورتون هست گیر بدید، از کنار هیچ چیزی بی توجه رد نشید، یه لنگه پا در هوا دست افشان لنگ دیگش تو دستمه نگی دیگه بسه مستمه، نگید چیزی نیست، تا نباشد چیزکی مردم نکشند شیشکی، برای هیچ ایرانی هیچ راه بسته ای نیست، یا راهی خواهیم باخت یا راهی خواهم گا، نگو نگو نمیشه(2 عصبانی)، شد شد نشد نشد ولش کن(آرام)، به کودکی سفر کن و به ریشه ی مشکلاتت فریدون فرویدانه نظر کن، به استعدادات که حالا به اسهالاتت تبدیل شدن فکر کن، به اینکه چطور توانائیای بروز ندادت تبدیل به یبوستات شدن و بازم نمیتونی بروزشون بدی بیندیش، زگهواره تا گور دیدی که گوز چگونه بهرام گرفت اندیشه کن... البته باز اینجا سوال پیش میاد که آیا اندیشه ی بیمه از بینشه یا از شکم یا از تامین اجتماعی؟ تغییر کن، رنگ عوض کردن مد شده و همرنگ جماعت دِمدست جووون ایرانی، فردیت فردیس پردیس تندیس بلورین جشنواره ی سیخ مرغ زجر با عشق تقدیم میشود به برادر آلپاچینو از بچه های با معرفت لب خط سیسیل پائینتر از پامنارو دروازه قار، یار غار، غار غار، قالب پنیری دیدو به دندان گرفت روبهی ناگهان زیرک و نابکار کابل او را گرفت و گفت به به عجب دُمی، چه سری، چه پایی، چقد قشنگی (آه) از همه رنگی(آه) لوپتو بکشم(آه)کلاغ قشنگم(آه) پائین اومدیم خیار بود، بالا اومدیم انار بود، قصه ی ما شیاف لند لند......ادامه مطلب
ما را در سایت لند لند... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : clondlondc بازدید : 115 تاريخ : سه شنبه 12 مهر 1401 ساعت: 11:01

ساعتو نگاه میکنم، ساعت هفت غروبه.سریع از خیابون طالقانی میپیچم تو فریمان که به سمت پائین بیام تا تو تقاطع بزرگمهر و فریمان ببینمت.با سرعت میدوئم و فقط به تو فکر میکنم.وسط تقاطع وایمیسم و درحالیکه ماشینا با سرعت از کنارم میگذرن و بوق میزنن دنبال تو میگردم.حِسِت میکنم، یه موجی تو هوا هست که فقط تو میتونی به وجودش بیاری.یه بویی که فقط تو داریش، یه حالی که فقط همراه تو هست و اونقدر قویه که اتمسفر فضایی که توش هستیو بهم میزنه و جوّ خودشو میسازه.مثل اولین باری که دیدمت و بعد مثل هر دفعه دیدنت.تو تقاطع میچرخمو چشم میچرخونم و بلخره میبینمت!خودآگاهم میخواد که فکرای منطقیشو بریزه تو دایره ی تصمیم گیریم و نیمه ی تاریک ناخودآگاهم میخواد جای تو کس دیگه ای رو بهم غالب کنه اما درنگ نمیکنم، نمیزارم اسیر هرچی که میخواد تورو ازم بگیره بشم.صدات میکنم:نگاااار.وقتی منو میبینی، جا میخوری، شوکه میشی، چون انتظار دیدنمو نداشتی.چون با یه آدم دیگه ای قرار گذاشتی که نمیدونستی اونم منم درحالیکه خودمم نمیدونستم تا اینکه تونستم از نیمه ی روشن ناخودآگاهم پیدات کنم.این سومین باری بود که تو این چند وقت خوابتو میبینم.دفعه ی اول خیلی کوتاه در حد دیدن عکست روی دیوار اطاق یه خونه ی قدیمی گذشت، دفعه ی دومم تو یه مراسم عروسی دیدمت که لباس سفید کوتاهی تنت بود و یه گل سَرِ زرد رنگ کنار موهات می درخشید و درست عین گل نرگس زیبا شده بودی..حالا تو روبرومی اما شدت عصبیت بالا هستش و نمیخوای بمونی اما با حرفام نگهت میدارم. میپرسی: تو اینجا چیکار میکنی؟چرا دنبال منی؟چی میخوای؟میگم:بیا یکم صحبت کنیم، خیلی وقته حرف نزدیم!به راهت ادامه میدی، میگی:من نمیخوام، برو دست از سرم بردار.جلوت وایمیسم:میگم همین یه دفعه، خیل لند لند......ادامه مطلب
ما را در سایت لند لند... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : clondlondc بازدید : 141 تاريخ : جمعه 13 خرداد 1401 ساعت: 11:53