ریختنِ مهره های خواب آلوده

ساخت وبلاگ

جدا میشم از تو که مثل سیمِ خاردار دورَم پیچیدی.تنَم تَلخه از بَس گریه هاتو روم ریختی.مثل عروسکِ سگِ نگهبانت شدم که بین دندونای تیزت خونه دارم.افتادم جلوی آفتاب تو کویرِ دستات.پوسیدم و پوکمُ پودر میشم با بادی که از کنارم میگذره همراه میشم.رفتنمُ میبینم از شهری که شهروندی نداره دیگه هیچ مرزُ دروازه و نگهبانی نداره.من همه صدای شهرم،همهمه ی صداها.برملا کننده ی رازِ سربه مُهرِ نامه ها.احساس صدای دونه های برف به وقت همخوابی اما حالا هیچ پرنده ای نمیخونه روی شاخه ها.رودخونه ای که خونشو رویِ آب بنا کرده ولی آواره میشه تو صحرایی که صداشو میخشکونه.صدایِ به دام افتاده ی بادها .خاموشی صدای گذرِ زمانِ شهر.صدای گرفته ی ملکه ی ماه.من خسوفِ صورتِ صدام.

لند لند......
ما را در سایت لند لند... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : clondlondc بازدید : 127 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 19:23