من به بیماری دُچارم

ساخت وبلاگ

بیماریم شبیه پائیزه،زندگیم از وقتی نیستی همین شکلی مونده.تغییر میکنم اما محیط کنارم داره فرسوده و بی رنگ میشه.میترسم از اینکه همه چیز نابود بشه جز من.میشم اونی که وسط سیاهی یا سفیدی مطلق ایستاده،یکی هست که همه چیزه اما هیچ چیز نیست.مثل محیط اطرافم بعد نابودی شدم،بارِ بزرگی از بی معنائیم.شبیه رنگ باختگی خدا در عالمی که نمیشه مطلق بودنشو درک کرد..خدا میگه:ای انسان،صاحب اختیار و اراده ای.برای چی ما این ویژگیو داریم؟

نیازت دارم نگار،قبل اینکه محیطم نابود بشه خودمو از بین میبرم.شاید اینطوری یسری چیزا باقی بمونن.خودخواهیم داره بیشتر میشه چون با کسی انرژی فرو خوردمو بعد تو تقسیم نکردم.چون لنقدر با این زخم بازی کردم که دیگه بسته نمیشه و هرروز داره بزرگتر میشه.من به فکر پرواز تنهائیم بی مهابا بال زدم تا از تو،از زمین و آدماش دور بشم.اما اونقدر دور شدم که احساس میکنم خارج از زمان و جاذبه ی زمینم و مدام دورتر میشم.نیازت دارم نگار،باورم کن. 

آیا انسان نمادِ شکست خداست؟یا نماد جاودانگی اون در طول زمانه؟

لند لند......
ما را در سایت لند لند... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : clondlondc بازدید : 142 تاريخ : دوشنبه 20 اسفند 1397 ساعت: 2:40