فراتر از عشق

ساخت وبلاگ

چندشبی است وقتی شبها به خانه میرسم،بعد از خوردن یک لیوان شیر به اطاقم میروم.به همراه لباسها بخشی از خستگیم را به انتهای رختکن پرت میکنم و بعد از پوشیدن رَخت و لباسهای راحتی دربِ رختکن را میبندم تا آنچه تاکنون همراهم بوده را به  تاریکی و فراموشی بسپارم.روی تخت دراز میکشم،برای لحظه ای شروع روز را به خاطر می آورم.بیدار شدن،برخاستن از خواب و بعد به لحظه ای برمیگردم که از آن آغاز شدم،به انتهای ماجرای قصه ی بیداری رسیده ام و اینک تدارک خوابیدن را فراهم میکنم.

نور کمرنگِ پشت تخت روشن میشود،موسیقی آرامبخش طبیعت را در صدای بارِشِ باران و موجِ دریا پیدا میکنم.از خودم میپرسم؛چگونه میتوانم در این پهنه ی بیکران هستی از ارتباط با آنچه میشناسم خود را محروم کنم؟

برای قدرتمند بودن،زندگی را باید فهمید.

؛)

در03:12

5/9/1397

لند لند......
ما را در سایت لند لند... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : clondlondc بازدید : 150 تاريخ : دوشنبه 20 اسفند 1397 ساعت: 2:40