در چهار درصد از شارژ باقیمانده ی گوشی.ساعت پنج بامداد یکی از روزهای مرداد،بعد از چند شب بیخوابی که حساب شبهایش از یادم رفته است،رویِ تختم،رو به آکواریوم و در نوتِ گوشی این اراجیف را مینویسم. جنون و بی قراری بی انتها همانند زمینی خشک شده که در انتظار باران باشد به جانم افتاده.سوخت و ساز بدنم آنقدر کم شده تا با یک وعده ی غذایی نصفه میتوانم صبحم را شب کنم.هجمه ی گرفتاری ها و مشکلات از آسمان بی امان برایم میبارند و آرزوها و خیالات خوشم از هر گوشه ی این خاک حاصلخیز میروید.رفتاری دو قطبی دارم،سر به زیر بودن و لنگ در هوا بودنم را میفهمم. هراس از آینده و فرار از مشکلاتم را با صبر بهم میدوزم.آنقدر سخت ,زیر،لِنگ,هوا ...ادامه مطلب